بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ


أَلْهَـیكُمُ التَّكَاثُرُ (1)

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ (2)

كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3)

ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4)

كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ (5)

لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (6)

ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ (7)

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَـوْمَئِذ عَنِ النَّعِيمِ (8)


ترجمه ی آیات

 به نام خداوند بخشنده مهربان

1- نازیدن به بسیاری (مال ، فرزند و قبیله ) شما را به خود مشغول کرد.

2- تا زیارت کردید شما گورستان های (خود را)

3- نه چنین است بزودی خواهید دانست .

4- پس نه چنین است بزودی خواهید دانست .

5- نه چنین است اگر بدانید دانستن بدون تردید .

6- هر آینه می دیدید جهنّم را .(بطور حتم جهنم را می دیدید )

7- سپس البته آن را (جهنّم) بی گمان می دیدید .

8- سپس هر آینه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوید .

 

معانی کلمه ها

 

أَلْهَـی: به هوس وادار نمودن ، ازچیزی به چیزدیگر سرگرم داشتن ، ریشه اش از لهو  یعنی سرگرم شدن به كارهای كوچك و غافل ماندن از اهداف و كارهای مهم است. كُمُ : شما

التَّكَاثُرُ : افزایش یابی ، فخر فروشی ، برتری جوی ، ریشه اش از کثرت یعنی مباهات و فخر فروشی بر یكدیگر است.  "تكاثر"  در اصل به معنی تفاخر است، ولی گاه به معنی

1

فزون طلبی و جمع مال آمده است.

حَتَّى : تا

زُرْتُمُ : زیارت کردید شما

الْمَقَابِرَ : گورستان ها ، مفردش مقبره است .

كَلاَّ : اين طور نيست

سَوْفَ : حرف استقبال برای آینده دور

تَعْلَمُونَ :می دانید

سَوْفَ تَعْلَمُونَ : آینده دور خواهید دانست

ثُمَّ : سپس ، بعد از مدتی

لَوْ : اگر

عِلْمَ الْيَقِينِ : دانشی که شک وتردید درآن نیست

لَتَرَوُنَّ : هر آینه می بینید البته

الْجَحِيمَ : آتش بزرگ ، از نام های آتش آخرت ، به واسطه بزرگی وکثرت اشتعال جحیم نام گرفته است .

عَيْنَ الْيَقِينِ : مشاهده ای که تردید در آن نیست

 لَتُسْئَلُنَّ : هر آینه پرسش می شوید

يَـوْمَئِذ : روز قیامت

 عَنِ : از

النَّعِيمِ : نعمت ها

بررسی کلمه ها

أَلْهَـی : فعل ماضی باب افعال 

كُمُ : ضمیر متصل مفعولی ، مفعول به

التَّكَاثُرُ : اسم معرف به الف ولام بر وزن تفاعل که متقابل را می رساند ریشه اش از کثرت است

حَتَّى :حرف ، بیان نهایت أَلْهَـیكُمُ را می رساند 

زُرْتُمُ :صیغه جمع فعل ماضی مخاطب ریشه اش« زور » اجوف واوی است .(شبیه قُلتُم)

2

فاعلش تُمُ می باشد که به مردم جاهلیت عربستان بر می گردد.

الْمَقَابِرَ: مفعول به                                            

كَلاَّ : حرف ردع که به معنای حقًا می باشد ومقصود از حقًا تحقیق وتثبیت معنای جمله می باشد

سَوْفَ تَعْلَمُونَ: دلالت بر آینده دور دارد

ثُمَّ : حرف

كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ : برای تاکید ردع

كَلاَّ :تکرار بار سوم برای نفی همیشه ماندن در لهو و بی خبری و اثبات حصول دانایی است   

 لَوْ : حرف شرط امتناعی است

تَعْلَمُونَ : فعل مضارع مخاطب

عِلْمَ الْيَقِينِ : مضاف و مضاف الیه

لَتَرَوُنَّ : مضارع مخاطب ، مجهز به دوتأکید (لَ و نَّ) ، اصل آن ترأیون بود به علت مسائل صرفی به آن شکل در آمد.

الْجَحِيمَ : منصوب مفعول به

ثُمَّ : حرف ، دلالت بر تأخیر می کند

لَتَرَوُنَّهَا : فعل مضارع و هَا : مفعول به

عَيْنَ الْيَقِينِ : مضاف و مضاف الیه

ثُمَّ : عطف به آیه قبل و تأخیراز آن را می رساند

3

لَتُسْئَلُنَّ : مضارع مخاطب ، مجهز به دوتأکید (لَ و نَّ)

يَـوْمَئِذ : مضاف و مضاف الیه ، تنوین این کلمه را تنوین عوض می گویند به جهت آنکه

تنوین به جای جمله ی محذوفه يَـوْمَ اذا کان کذا آمده است .

عَنِ النَّعِيمِ : جار ومجرور

شأن نزول سوره ی تکاثر

این سوره در باره ی دو طایفه از قریش به نام های بنى عبد مناف بن قصى، و بنى سهم بن عمرو نازل شده که تفاخر می کردندتا اینکه بیاد آوری مرده ها و شمارش آنها از لحاظ کثرت پرداختند.

طبری صاحب جامع البیان در حدیثی از امیرمومنان علی(ع) می فرماید : گروهی از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شك بودیم تا این كه سوره"الهكم التكاثر" نازل شد تا آنجا كه فرمود: كلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است سپس می فرماید: ثم كلا سوف تعلمون، منظور عذاب قیامت است.

 

وقایع تاریخی

 

این سوره در مکه بر پیامبر (ص) نازل شد . از نظر ترتیب نزول شانزدهمین(16) وازنظرعددیکصدودومین(102) سوره قرآن کریم می باشد.

 

ثواب سوره تکاثر

 

و بهذاالاسناد عن الحسن عن شعيب عن ابى عبدالله عليه السلام قال من قرا سوره الهيكم التكاثر فى فريضه كتب الله له ثواب و اجر مائه شهيد و من قرءها فى نافله كتب الله له ثواب خمسين شهيدا و صلى معه فى فريضته اربعون صفا من الملائكه ان شاء الله
ترجمه:
امام صادق عليه السلام فرمودند: كسى كه سوره تكاثر را در نماز واجب بخواند، خداوند

 

4

ثواب وپاداش صد شهيد را براى او مى نويسد.و كسى كه آن را در نماز مستحب بخواند، خداوند ثواب پنجاه شهيد را براى او مى نويسد و در نماز واجبش صف از فرشتگان با او نماز مى خوانند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: قرائت این سوره برابر با 1000 آیه قرآن می باشد.

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شدهک هر که سوره تکاثر را قرائت نماید خداوند درباره نعمت هایی که در دنیا به او داده است از او حسابرسی نکند وهر که هنگام باریدن باران آن را بخواند و وقتی آن را به پایان برد خداوند گناهانش را می آمرزد.

هم چنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: هر کس سوره تکاثر را در هنگام خواب با نیت صادق قرائت نماید 70 هزار حسنه به او داده می شود و 70 هزار گناه از او پاک می شود و 70 هزار درجه به او عطا می شود. قرائت کننده این سوره می تواند از خانواده ، همسایه و دوستانش شفاعت کند و خداوند سختی های برخورد با فرشتگان نکیر و منکر را برای او هموار می سازد.

عوامل تفاخر و تکاثر در این سوره چیست ؟

1- جهل و نادانی نسبت به پاداش و کیفر الهی

2- ایمان نداشتن به معاد

3- کبر و غرور

4-احساس حقارت نسبت به شکست هاو برای پوشاندن آن به فخرفروشی روی می آورد.

در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هيچ كس تكبّر به فخرفروشى نمى كند مگر به خاطرذلتى كه در نفس خود مى يابد))

5

تقسیم بندی علم در سوره تکاثر

1- علم الیقین : علمی که شک وتردید در آن نیست از طریق دلایل وشواهد ذهن اثبات می شود .

2- عین الیقین : مشاهده ای که شک وتردید در آن نیست از طریق شواهدعینی در خارج اثبات می شود .

3- حق الیقین :  آن همانند كسی است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند، و به صفات آتش متصف گردد، و این بالاترین مرحله یقین است.

در حقیقت مرحله اول جنبه عمومی دارد و مرحله دوم، برای پرهیزگاران است و مرحله سوم مخصوص خاصان و مقربان.

"یقین" نقطه مقابل "شك" است، همانگونه كه علم نقطه مقابل جهل است، و به معنی وضوح و ثبوت چیزی آمده است و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده می شود به مرحله عالی ایمان "یقین" گفته می شود، امام باقرعلیه السلام فرمود: "ایمان یك درجه از اسلام بالاتر است، و تقوا یك درجه از ایمان بالاتر، و یقین یك درجه برتر از تقوا است." سپس افزود: " و لم یقسم بین الناس شیء اقل من الیقین"؛ در میان مردم چیزی كمتر از یقین تقسیم نشده است.

راوی سؤال می كند یقین چیست؟ می فرماید:" اتوكل علی الله، والتسلیم لله، و الرضا بقضاء الله، و التفویض الی الله؛ حقیقت یقین توكل بر خدا، و تسلیم در برابر ذات پاك او، و رضا به قضای الهی، و واگذای تمام كارهای خویش به خداوند است.

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: " من صحة یقین المرأ المسلم ان لا یرضی الناس بسخط الله، ولا یلو مهم علی مالم یؤته الله ... ان الله بعدله و قسطه جعل الروح و الراحة فی الیقین و الرضا و جعل الهم و الحزن فی الشك و السخط "؛ از نشانه های صحت یقین مردم مسلمان این است كه مردم را با خشم الهی از خود خشنود نكند، و آنها را بر چیزی كه خداوند به او نداده است ملامت ننماید ( آنها را مسؤول محرومیت خود نشمارد)... خداوند به خاطر عدل و دادش آرامش و راحت را در یقین و رضا قرار داده، و اندوه و حزن را در شك ناخشنودی"!

6

و لذا در حدیثی آمده است كه خدمت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله عرض كردند: " شنیده ایم بعضی از یاران عیسی روی آب راه می رفتند؟! فرمود: لو كان یقینه اشد من ذلك لمشی علی الهواء" ؛ اگر یقینش از آن محكم تر بود بر هوا راه می رفت"!

نام هاى متعدد دوزخ

حضرت امام محمد باقر علیه السلام در ذیل آیه- 44- سوره حجر که می گوید:" لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم " می فرماید: دوزخ داراى هفت درجه است، بدین شرح: 1- جحیم. که درجه بالاى آن است 2- لظى 3- سقر 4- حطمه (بضم حاء و فتح طین و میم) 5- هاویه 6- سعیر 7- جهنم

 

نظر امام صادق(ع) در مورد نعیم

در حدیثی می خوانیم كه "ابوحنیفه" از امام صادق(ع) درباره تفسیر این آیه سوال كرد امام (ع) سوال را به او برگرداند و فرمود:"نعیم به عقیده تو چیست؟ عرض كرد: غذا است و طعام و آب خنك فرمود: اگر خدا بخواهد تو را روز قیامت در پیشگاهش نگه دارد تا از هر لقمه ای كه خورده ای و هر جرعه ای كه نوشیده ای از تو سوال كند باید بسیار در آنجا بایستی" عرض كرد:" پس نعیم چیست؟"

فرمود:" ما اهل بیت هستیم كه خداوند به وجود ما به بندگانش نعمت داده و میان آنها بعد از اختلاف الفت بخشیده، دل های آنان را به وسیله ما به هم پیوند داده و برادرخود ساخته بعد از آن كه دشمن یكدیگر بودند و به وسیله ما آنها را به اسلام هدایت كرده"... آری نعیم همان پیامبر(ص) و خاندان او است."

گذری بر احادیث در مورد تکاثر وتفاخر

در حدیث از امام باقرعلیه السلام می خوانیم: "ثلاثة من عمل الجاهلیة: الفخر بالانساب، والطعن فی الاحساب، و الاستسقاءُ بالانواء " ؛ سه چیز است كه از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب، و طعن در شخصیت و شرف خانوادگی افراد، و طلبیدن باران به وسیله ستارگان.

در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم:" اهلك الناس اثنانخوف الفقر، و طلب الفخر؛ " دو چیز مردم را هلاك كرده: ترس از فقر( كه انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله می كند) و تفاخر."

7

در حدیثی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله می خوانیم كه فرمود:" ما اخشی علیكم الفقر ولكن اخشی علیكم التكاثر " ؛ من از فقر بر شما نمی ترسم ولی از تكاثر بیم دارم."

رسول اكرم(ص) در تفسیر "الهاكم التكاثر" فرمود:

"قول ابن آدم مالی مالی، و مالك من مالك الا ما اكلت فافنیت او لبست فابلیت او تصدقت فامضیت "؛ انسان می گوید مال من، مال من! در حالی كه مال تو تنها همان غذایی است كه می خوری، و لباسی كه می پوشی، و صدقاتی كه در راه خدا انفاق می كنی."

پیام های سوره

 

1- نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است.(أَلْهَـیكُمُ التَّكَاثُرُ)

2-تفاخر و مباهات بر یكدیگر شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت..(أَلْهَـیكُمُ التَّكَاثُرُ)

3- تفاخر بر ثروت ، فرزند ، فامیل ، قبیله و...ممنوع است.(أَلْهَـیكُمُ التَّكَاثُرُ)

4- مخاطب آیه عمومی است.(کم در أَلْهَـیكُمُ)

5- زیارت قبور برای فخر فروشی ممنوع است . (حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ)

6- وقتی که از زندگی دنیا منقطع شدید آثار سوء غفلت تکاثر را متوجه خواهید شد. (كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ)

7-اگر دانش انسان از روی یقین باشدآثارسوء فخرفروشی در جهنّم قابل مشاهده خواهد بود.(كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ)

8- بعد از مرگ آثار فخرفروشی را با چشم مشاهده خواهید کرد.(ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ)

9- پرسش در قیامت حتمی است.(لَتُسْئَلُنَّ)

10- چگونگی استفاده از نعمت های موجود در دنیا بعد از مرگ پرسش خواهد شد.(ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَـوْمَئِذ عَنِ النَّعِيمِ)

11- منظور از النَّعِيمِ در حدیث پیامبر(ص)چهار نعمت (آ- عمر ب- مال پ- جوانی         ت- کار)می باشد .

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

18/12/1391

 

8

منابع:

1-قرآن کریم   

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص534-535  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

8- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

9- تفسیرالبرهان ، ج 5 ، تألیف سید هاشم بحرانی 

10- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

11- الدرالمنثور، ج 6 ، ص387 -386 شهيد ثاني زين الدين بن علي العاملي

12-کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال کتابی روایی از علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی (م ۹۷۵ یا ۹۷۷ هـ) است

13-بحارالانوار، جلد 73، ص291.

14- بحارالانوار، جلد 73، ص 290، حدیث 12.

 

 

 

 

 

 

9

+ نوشته شده در  جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:47  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏

وَالْعَصْرِ (1)

إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2)

إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

ترجمه ی آیات

به نام خداوند بخشنده مهربان

1- سوگند به سرمايه و مديريتِ زمان ، عصرِ نبوت ، دهر، روزگار، نمازِ عصر و اين عصر

2- بی­ترديد انسان البته در زيان­کاری است .

3-مگر آنان که ایمان آوردند وعمل شایسته انجام دادند . و یکدیگر را به حقّ سفارش­ کردند و یکدیگر را به صبر سفارش­ کردند .

معانی کلمه ها

وَالْعَصْرِ : قسم به عصر

إِنَّ : به درستی ، مسلماً ، بی تردید

اْلإِنْسانَ : انسان ، آدم

في : در  

خُسْرٍ : زیان نمودن ، سرمایه از دست دادن

إِلاَّ : مگر

الَّذينَ : آنان که ، که

آمَنُوا : ایمان آوردند

1

عَمِلُواالصّالِحاتِ : کار خوب انجام دادند .

تَواصَوْا : سفارش کردند

بِالْحَقّ ‏ِ : به حقّ

بِالصَّبْرِ : به شکیبایی

بررسی کلمه ها

وَ :حرفِ جر،  قسم

الْعَصْرِ مجرور به واو

إِنَّ :حرفِ مشبه بالفعل

اْلإِنْسانَ : اسم إنَّ، ال: جنسيت برای استغراق یعنی  همه­ی انسان­ها

لَ در لَفي : حرفِ تأکيدِ قسم ، فی در لَفي : حرف جر

خُسْرٍ :  مجرور به حرف جر فی  

في خُسْرٍ : محلاً مرفوع تا خبر إِنَّ  باشد .

إِلاَّ : حرفِ استثناء

الَّذينَ : مستثنی ، اسمِ موصول

آمَنُوا : فعلِ ماضی بابِ افعال و فاعلش واو (صله)

وَ : حرفِ عطف

عَمِلُوا معطوف به آمنوا و جمله صله فعلِ ماضی و فاعلش واو

الصّالِحاتِ : مفعول به

2

وَ : حرفِ عطف

تَواصَوْا  : فعلِ ماضی بابِ تفاعل و فاعلش واو ، عطف به جمله صله

بِالْحَقّ ‏ِ : جار و مجرور متعلق به تَواصَوْا

وَ : حرفِ عطف

تَواصَوْا : فعلِ ماضی بابِ تفاعل و فاعلش واو ،عطف به جمله صله

بِالصَّبْرِ : جار و مجرور متعلق به تَواصَوْا

شأن نزول سوره عصر

می گویند آیه دوم این سوره در باره ی افرادی مثل 1- اسود بن شریق القرشی

2-  ولید بن مغیرة نازل شده است .

وقایع تاریخی

این سوره در مکه مکرّمه برنبی بزرگوار(ص)نازل شد . از نظر ترتیب نزول،
سیزدهمین(13)واز نظر عدد سوره یکصد وسومین( 103)سوره قرآن کریم می باشد .

خواص سوره ی عصر

ابى رحمه الله قال حدثنى محمدبن يحيى عن محمد بن احمد عن محمد بن حسان عن اسماعيل بن مهران عن الحسن عن الحسين بن ابى العلاء عن ابى عبدالله عليه السلام قال مَن قَرَأَ وَ العَصرِ فِى نَوَافِلِهِ بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ مُشرِقًا وَجهُهُ ضاحِكًا سِنُّهُ قَرِيرًا عَينُهُ حَتّى يَدخُلَ الجَنَّةَ

ترجمه: امام صادق عليه السلام فرمودند: كسى كه در نمازهاى مستحب خود سوره عصر را بخواند، خداوند در روز قيامت او را با چهر ه اى درخشان ، خندان و خوشحال بر مى انگيزد تا وارد بهشت شود .

3

فضیلت سوره :

از منابع اهل سنت نقل شده است که این سوره در فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام است. این سوره در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به قدری مهم و ارزشمند بود كه هر گاه یكدیگر را دیدار می كردند تا سوره عصر را برای هم نمی خواندند ، از هم جدا نمی شدند.

امام صادق علیه السلام در تفسیر این سوره فرمودند: «الا الذین امنوا» یعنی كسانی كه به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام ایمان آورده اند.

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر كس این سوره را قرائت نماید عاقبت كار او به صبر و شكیبایی ختم خواهد شد و در روز قیامت همراه با یاران حق محشور خواهد شد.

پیام های سوره ی عصر

1- سوره با واو قسم شروع شده است .( وَالْعَصْرِ)

2- سوگند واقع شده(عصر) اهمیت زیادی پیش خالق دارد.(الْعَصْرِ)

3- کل انسان های روی کره زمین در معرض خطر زیانکاری هستند.(إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ )

4- اولین شرط خروج از زیانکاری ایمان به خالق هستی است ( الَّذينَ آمَنُوا)

5- دومین شرط خروج از زیانکاری انجام کارهای شایسته ای که خالق دستور داده

است.(عَمِلُوا الصّالِحاتِ)

6- سومین شرط خروج از زیانکاری سفارش کردن یکدیگر به حقیقت است.( تَواصَوْا بِالْحَقّ)

 

4

7- چهارمین شرط خروج از زیانکاری سفارش کردن یکدیگر به صبر وتحمّل است . (تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)

8- تکرار(تَواصَوْا) برای الصَّبْرِ نشان دهنده اهمیت صبر می باشد .

9- ماضی آمدن افعال(آمَنُوا ـ  عَمِلُوا  ـ تَواصَوْا) آن هم به صورت جمع در آیه سوم دلالت بر محقق شدن این افعال دارد .

10- مراد از حقّ مطلق حقّ می باشد .  

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

11/12/1391

منابع:

1-قرآن کریم   

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص536  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

8- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

9- تفسیرالبرهان ، ج 4 ص 504 ، تألیف سید هاشم بحرانی 

10- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

11- ثواب الأعمال ص125 تألیف محمد بن على بن بابويه شيخ صدوق

12- الدرالمنثور، ج 6 ، ص391  ص 392 شهيد ثاني زين الدين بن علي العاملي

13- تفسیرالقمی، ج27، ص441

14- مجمع البیان، ج10، ص535

 

 

5

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 23:57  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏

وَيْلٌ لِكُلّ‏ِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (1)

الَّذي جَمَعَ مالاً وَعَدَّدَهُ (2)

يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3)

كَلاّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (4)

وَ ما أَدْرا كَ مَا الْحُطَمَةُ (5)

نارُاللّهِ الْمُوقَدَةُ (6)

الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى اْلأَفْئِدَةِ (7)

إِنَّهاعَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (8)

في عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9) 

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشنده مهربان

1- وای بر هرعيب‌جوی مسخره کننده  .

2- آن که ثروتی جمع‌آوری کرد و سرگرم حساب‌رسی آن شد.

3- می‌پندارد که دارايي اش او را جاودانه می‌کند .

1

4- اين طور نيست! درآتش خرد کننده (حُطَمه)پرتاب  می شود .

5-و تو چه دانی چيست حطمه؟

6- آتشی که خدا بر افروخته است .

7- آتشی که بر دل ها سر می کشد .

8- آتشی که بر آنها احاطه کرده .

9-(این آتش )در ستون های بلند کشیده شده است .

معانی کلمه ها

وَيْلٌ : وای يا چاهی در جهنم

لِكُلّ‏ِ  : برای هر

هُمَزَةٍ : عيب‌جو ، سر کوفت زننده

لُمَزَةٍ : مسخره کننده ، طعنه زننده

الَّذي :کسی که

جَمَعَ : جمع‌آوری کرد

مالاً : مالی ، ثروتی 

2

عَدَّدَهُ : شمارش کرد آن را

يَحْسَبُ : می‌پندارد ، به حساب می آورد

أَنَّ : که

مالَهُ : ثروتش

أَخْلَدَهُ : جاودان می کند او را

كَلاّ : اين طور نيست

لَيُنْبَذَنَّ : شخص یا چیز ی را با خواری دور می افکند

 فِي: در

الْحُطَمَةِ : در هم شکننده ، خرد کننده  

ما : چه

أَدْرا كَ :  دانی تو

مَا الْحُطَمَةُ : چیست خردکننده ؟ 

نارُاللّهِ : آتش خدا

الْمُوقَدَةُ : افروخته

3

الَّتي : که

تَطَّلِعُ : سر می‌کشد ، در بر می‌گيرد

عَلَى: بر

اْلأَفْئِدَةِ : جمع فواد یعنی قلب ها

إِنَّها : آتشی که

عَلَيْهِمْ  : بر ایشان

مُؤْصَدَةٌ : احاطه کرده   

عَمَدٍ : ستون

مُمَدَّدَةٍ  : کشیده شده

بررسي كلمه ها

وَيْلٌ :  مبتدا، بر نفرين دلالت دارد، در اين صورت ا بتدا به نکره جايز است   .

لِكُلّ‏ِ :  جار و مجرور ، خبر و  برای تعمیم ویل است .

هُمَزَةٍ : بر وزن فُعَلَه (مبالغه ) ، صفت

لُمَزَةٍ :  بر وزن فُعَلَه (مبالغه )  صفت

الَّذي : موصول ، صفت یا بدل  دیگر  لِكُلّ‏ِ  می باشد

جَمَعَ  :  فعلِ ماضی و فاعلش هو در آن مستتراست .

4

مالاً : نکره ، مفعول به

وَ : عطف

عَدَّدَهُ :  فعل ماضی  و  (هُ)   مفعول به

يَحْسَبُ : فعل مضارع و فاعلش هو در آن مستتراست . (حالِ فاعلِ عدَّدَ)

أَنَّ : حرفِ مشبه بالفعل

مالَ  : اسمِ إنَّ  ، مضاف 

هُ :  مضاف‌اليه

أَخْلَدَ هُ: فعلِ ماضی و فاعلش هودر آن مستتر است .   هُ :  مفعول به و جمله خبر

كَلاّ : حرف رَدع و زجر: نه، نه چنين است يا به معنای حقًا: به‌راستی

 لَيُنْبَذَنَّ :   فعلِ مضارع مجهول با دو تأکيدِ (لَ و نَّ) و نايبِ فاعلش هو در مستتر است.

فِي : حرف جر

الْحُطَمَةِ : مجرور

وَ :حرفِ اعتراض

ما : اسمِ استفهام، مبتدا

5

أَدْرا :  فعلِ ماضی باب افعال و فاعلش هودر آن مستتر است.

كَ : مفعول به و جمله اعتراضی، خبر مَا  اسمِ استفهام

الْحُطَمَةُ  اسمِ مبالغه، خبر و جمله مفعول دوم ادراک

نارُ : خبرِ هی محذوف

اللّهِ :  مضاف‌اليه   

الْمُوقَدَةُ : صفت

الَّتي : صفتِ دوم نار

تَطَّلِعُ : فعلِ مضارع و فاعلش هی در آن مستتر است .

عَلَى : حرف جر

اْلأَفْئِدَةِ :   مجرور (قيدِ تطلع)

إِنَّ : حرفِ مشبه بالفعل

ها : اسمِ إنَّ

عَلَيْهِمْ : جار و مجرور، خبر مقدم

مُؤْصَدَةٌ : مبتدای مؤخر و جمله خبر إنَّ

6

في : حرف جر

عَمَدٍ : مجرور ، جمعِ عماد

مُمَدَّدَةٍ : صفت، اسم مفعول باب تفعيل

شأن نـزول:

گروه ای  از مفسران گفته اند كه این سوره درباره ولیدبن مغیره نازل شده است كه

پشت سر پیغمبراكرم (صلی الله علیه و آله) غیبت مى كرد، و در پیش روی حضرت طعن

و استهزا مى نمود.

عده دیگر از مفسران گفته اند كه این سوره درباره  سران شرك و دشمنان سرشناس اسلام مانند " اخنس بن شریق" و "امیة بن خلف" و"عاص بن وائل"  نازل شده است .

من حیث المجموع  می تواند شامل همه افراد ی بشود که دارای این خصوصیات هستند . 

فضیلت سوره:

در فضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام آمده است: هر كس سوره همزه را در نمازهای واجبش قرائت كند فقر او زایل می گردد و روزی به سوی او جلب شده و مرگ های بد از او دور می شود.

 همچنین روایت شده است: هر كه در نمازهایش سوره همزه را قرائت كند به اندازه دنیا ثواب به او داده می شود .

7

از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نیز نقل شده است: هر كه این سوره را قرائت نماید به تعداد كسانی كه حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم و یارانش را مسخره كردند ده حسنه عطا می شود.

وقایع تاریخی

این سوره در مکه پس از سوره قیامت بر نبی مکرّم اسلام (ص) نازل شد از نظر ترتیب نزول ، سی و دومین (32) و از نظرعدد ، یکصد و چهارمین سوره قرآن کریم می باشد.

پیام های سوره همزه

1-  کسانی که کارشان عیبجوی و مسخره کردن دیگران است باید به گوش باشند .

( وَيْلٌ لِكُلّ‏ِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ )    

2- کسانی که کارشان در دنیا صرفًا طعنه زدن وعیبجوی است جایگاه بهتر از وَيْلٌ در جهنم نخواند داشد . (وَيْلٌ لِكُلّ‏ِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ )                                                                                                                                                                                                             

3- دل خوش کردن به اینکه من میلیونرم یا میلیاردرم  ممنوع (الَّذي ...........عَدَّدَهُ )

4- ثروت ومال انسان را جاودانه نمی کند( يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ)

5- تکیه بر مال وثروت نتیجه اش پرتاب شدن به آتش جهنم است .(كَلاّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ) 

8

6 - تکیه بر مال ثروت  عذابش نامشخص است (وَ ما أَدْرا كَ مَا الْحُطَمَةُ)

7 مالی که جمع آوری آن باعث تخریب دیگران شود آتش مخصوص الهی را به همراه دارد .( نارُاللّهِ الْمُوقَدَةُ)

 8 چون طعنه زدن ومسخره کردن روح وروان طرف مقابل را جریحه دار می کند لذا عذاب چنین عملی هم از قلب وروح شخص نشات می گیرد ( الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى اْلأَفْئِدَةِ)

9- عذاب عیبجو و مسخره کننده فرا گیر است .(إِنَّهاعَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ)

10-تجسم عمل مسخره کننده وعیبجو با ستون های آتش جهنم ارتباط دارد .( في عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ)

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

6/12/1391

منابع:

1-قرآن کریم   

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

9

6- تفسیر نمونه جلد تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص536  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

8- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

9- تفسیرالبرهان، ج 8 ، تألیف سید هاشم بحرانی 

10- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

10

+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ساعت 23:28  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ  الرَّحيمِ‏

أَلَمْ تَرَكَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ (1)

أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَ هُمْ في تَضْليلٍ ‏(2)

وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبابيلَ (3)

تَرْميِهُمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيل (4)

فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ ‏ (5)

ترجمه ی آیات

به نام خداوند بخشنده مهربان

1- آيا نديدی پروردگار تو با اصحاب فیل چه کرد ؟

2- َآيا نيرنگِ  شان را در ضلالت وتباهی قرار نداد ؟

3- و بر سرِ آنان پرندگانی  دسته دسته فرستاد.

4- برسر آنان سنگ هایی از جنس سنگ وگِل می انداختند .

5- پس آنان را مانند برگ و کاه خورده شده ‏ قرار داد .

 

معانی کلمه ها

أَ: آيا

لَمْ : نه

تَرَ : ديدی

لَمْ تَرَ : نديدی

كَيْفَ : چگونه ، چه

فَعَلَ :کرد ، انجام داد

رَبُّ : پروردگار

كَ : تو ، ت

بِأَصْحابِ الْفيلِ : فيل سواران ابرهه

أ: َآيا

لَمْ : نه

يَجْعَلْ : قرار داد

كَيْدَ : نيرنگِ

هُمْ : شان ، آنان

في : در

تَضْليلٍ : ضلالت وتباهی  ، بی­اثر

أَرْسَلَ :  فرستاد  ، ارسال کرد

عَلَيْهِمْ : بر سرِ آنان

طَيْرًا : پرندگانی

أَبابيلَ : جمعِ ابول( مثل عجول)  یعنی  دسته ها ، گروه ها

راغب می نویسد : مفرد آن اَبِیل است .      

تَرْميِهُمْ : می انداخت بر سرشان

حِجارَةٍ : مفردش حجریعنی سنگ ها

مِنْ : از

سِجِّيل : آمیخته ای از سنگ وگل

فَ : پس

جَعَلَهُمْ : قرار داد ایشان را   

كَعَصْفٍ : مانند کاه ، برگ

مَأْكُولٍ ‏: خورده شده

كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ ‏: برگی که  دانه اش خورده شده یا پوستی که مغزش خورده شده است.

بررسی کلمه ها

أ : همزه استفهام تقريری يا تعجبی

لَمْ : حرف جحد و انکار

تَرَ:  فعلِ مضارع مجزوم ، تری بوده، فاعل أنتَ در آن مستتر است .

لَمْ تَرَ: فعل جحد

كَيْفَ :  اسم استفهام در محل نصب ، يا بنابر مفعول مطلق بودن

فَعَلَ : فعل ماضی

رَبُّكَ : رَبُّ فاعل و مضاف .كَ : محلاً مجرور ، مضاف­اليه

بِأَصْحابِ : جار و مجرور  ومضاف

الْفيلِ : مضاف­اليه

أ َ: حرف استفهام تقريری يا تعجبی

لَمْ : حرف جحد و انکار

يَجْعَلْ : فعلِ مضارع مجزوم، فاعل هودر آن مستتر است

كَيْدَ :  مفعول به ،  مضاف   

هُمْ : مضاف­اليه

في تَضْليلٍ : جار و مجرور، مفعول دومِ يجعل ‏

وَ : حرفِ عطف

أَرْسَلَ : فعلِ ماضی بابِ افعال، فاعل هودر آن مستتر است .

عَلَيْهِمْ : جار و مجرور متعلق به ارسل

طَيْرًا : مفعول به ، موصوف

أَبابيلَ : صفت

تَرْميِ : فعلِ مضارع، فاعل هو درآن مستتراست ، وجمله وصفيه است صفتِ دومِ طيراً

هُمْ : مفعول به

بِحِجارةٍ : جار و مجرور متعلق به ترميهم

مِنْ سِجِّيل : جار و مجرور ، صفت برای بِحِجارةٍ

فَ : حرفِ عطف

جَعَلَ:  فعلِ ماضی، فاعل هو در آن مستتر است . عطف بر جمله ارسل است .

هُمْ : مفعول به

كَعَصْفٍ : جار و مجرور، مفعول دومِ جَعَلَ ، موصوف

مَأْكُولٍ : صفت عَصْفٍ

وقایع تاریخی این سوره  

این سوره در مکه بر پیامبر (ص) نازل شد .در ترتیب نزول نوزدهمین ( 19)واز نظر عدد یکصد وپنجمین (105)سوره قرآن کریم می باشد .این سوره بعد از سوره کافرون نازل شد .

 

وقایع تاریخی اصحاب فيل

 
در مجمع البيان مى گويد: تمامى راويان اخبار اتفاق دارند در اينكه پادشاه يمن كه قصد ويران كردن كعبه را داشته شخصى بوده به نام ابرهه بن صباح اشرم . و بعضى از ايشان گفته اند: كنيه او ابويكسوم بود. و از واقدى نقل شده كه گفته همين شخص جد نجاشى پادشاه يمن در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بوده است .
سپس همچنان داستان استيلاى ابرهه بر يمن را نقل مى كند تا آنجا كه مى گويد: او در يمن كعبه اى بنا كرد، و در آن گنبدهايى از طلا نهاد، و اهل مملكت خود را فرمان داد تا آن خانه را همچون مراسم حج زيارت نموده پيرامون آن طواف كنند، و در اين بين مردى از بنى كنانه از قبيله خود به يمن آمد، و در آنجا به اين كعبه (قلابى ) بر خورد، پس در همانجا نشست تا قضاى حاجت كند، و اتفاقا خود ابرهه از آنجا گذشت ، و آن نجاست را ديد، پرسيد چه كسى به چنين عملى جرات كرده ؟ به نصرانيتم سوگند كه آن خانه را ويران خواهم كرد تا كسى به حج و زيارت آنجا نرود، آنگاه دستور داد تا فيل بياورند و در بين مردم اعلام كنند كه آماده حركت باشند، مردم و مخصوصا پيروانش از اهل يمن بيرون شدند و اكثر پيروانش از عك و اشعرون و خثعم بودند.
مى گويد: سپس كمى راه پيمود و در بين راه مردى را به سوى بنى سليم فرستاد تا مردم را دعوت كند تا بجاى خانه كعبه خانه اى را كه او بنا كرده زيارت كنند، از آن طرف مردى از حمس از بنى كنانه به او برخورد و به قتلش رسانيد و اين باعث شد كه كينه ابرهه بيشتر شده ، و سريع تر روانه مكه شود.و چون به طائف رسيد از اهل طائف خواست تا مردى را براى راهنمايى با او روانه سازند، اهل طائف مردى از هذيل به نام نفيل را با وى روانه كردند، نفيل با لشكر ابرهه به راه افتاد و به راهنمايى آنان پرداخت تا به مغمس ‍ رسيده ، در آنجا اطراق كردند، و مغمس ، محلى در شش ميلى (سه فرسخى ) مكه است در آنجا مقدمات لشكر (كه آشپزخانه و آذوقه و علوفه و ساير مايحتاج لشكر را حمل مى كند) را به مكه فرستادند، مردم قريش ‍ دسته دسته به بلنديهاى كوه ها بالا آمدند، و چون لشكر ابرهه را ديدند، گفتند ما هرگز تاب مقاومت با اينان را نداريم ، در نتيجه غير از عبدالمطلب بن هاشم و شيبه بن عثمان بن عبدالدار كسى در مكه باقى نماند، عبدالمطلب همچنان در كار سقايت خود پايدارى نمود، و شيبه نيز در كار پرده دارى كعبه پايدارى كرد در اين موقعيت حساس عبد المطلب دست به دو طرف درب كعبه نهاد، و عرضه داشت

لا هم ان المرء يمنع رحله فامنع جلالك

 

لا يغلبوا بصليبهم و محالهم عدوا، محالك

لا يدخلوا البلد الحرام اذا فامر ما بدالك


يعنى : بار الها هر كسى از آنچه دارد دفاع مى كند، تو نيز از خانه ات كه مظهر جلال تو است دفاع كن ، و نگذار با صليبشان و كعبه قلابيشان بر كعبه تو تجاوز نموده ، حرمت آن را هتك ، كنند، مگذار داخل شهر حرام شوند، اين نظر من است ولى آنچه تو بخواهى همان واقع مى شود.


آنگاه مقدمات لشكر ابرهه به شترانى از قريش بر خورده آنها را به غنيمت گرفتند، از آن جمله دويست شتر از عبد المطلب را بردند، وقتى خبر شتران به عبد المطلب رسيد، از شهر خارج شد و به طرف لشكرگاه ابرهه روانه گشت ، حاجب و دربان ابرهه مردى از اشعريها بود، و عبد المطلب را مى شناخت از پادشاه اجازه ورود براى وى گرفت ، و گفت اينك بزرگ قريش بر در است ، كه انسانها را در شهر و وحشيان را در كوه طعام مى دهد، ابرهه گفت بگو تا داخل شود.

 

عبد المطلب مردى تنومند و زيبا بود، همين كه چشم ابو يكسوم به او افتاد بسيار احترامش كرد، به خود اجازه نداد او را روى زمين بنشاند در حالى كه خودش بر كرسى تكيه زده ، و نخواست او را در كنار خود بر كرسى بنشاند، بناچار از كرسى پياده شد، و با آن جناب روى زمين نشست ، آنگاه پرسيد چه حاجتى داشتى ؟ گفت حاجت من دويست شتر است كه مقدمه لشكر تو از من برده اند، ابو يكسوم گفت به خدا سوگند ديدنت مرا شيفته ات كرد، ولى سخنت تو را از نظرم انداخت ، عبد المطلب پرسيد: چرا؟ گفت : براى اينكه من آمده ام خانه عزت و شرف و مايه آبرو و فضيلت شما اعراب و معبد دينيتان را كه مى پرستيد ويران سازم و آن را درهم بكوبم ، و در ضمن دويست شتر هم از تو گرفته ام ، تو در باره خانه دينى ات هيچ سخن نمى گويى ، و در باره شترانت حرف مى زنى از آن هيچ دفاعى نمى كنى ، از مال شخصيت دفاع مى كنى .
عبد المطلب در پاسخ گفت : اى ملك من با تو در باره مال خودم سخن مى گويم ، كه اختيار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم ، اين خانه هم براى خود صاحبى دارد كه از آن دفاع خواهد كرد، و حفظ آن به عهده من نيست ، اين سخن آن چنان ابرهه را مرعوب كرد كه بدون درنگ دستور داد شتران او را به وى باز دهند، و عبدالمطلب برگشت .آن شب براى لشكر ابرهه شبى سنگين بود ستارگانش تيره و تار به نظر مى رسيد در نتيجه دلهايشان احساس كرد گويا مى خواهد عذابى نازل شود.

صاحب مجمع البيان سپس ادامه مى دهد تا مى رسد به اينجا كه : در همان لحظه اى كه آفتاب داشت طلوع مى كرد، طيور ابابيل نيز از كرانه افق نمودار شدند در حالى كه سنگ ريزه هايى با خود داشتند و شروع كردند آن سنگها را بر سر لشكريان ابرهه افكندن ، و هر يك از آن مرغان يك سنگ بر منقار داشت و دوتا به دو چنگالش ، همينكه آن يكى سنگهاى خود را مى انداخت و مى رفت يكى ديگر مى رسيد و سنگ خود را مى انداخت ، و هيچ سنگى از آن سنگها نمى افتاد مگر آنكه هدف را سوراخ مى كرد، به شكم كسى بر نخورد مگر آنكه پاره اش كرد، و به استخوانى بر نخورد مگر آنكه پوك و سستش كرد و از آن طرفش در آمد. ابويكسوم كه بعضى از آن سنگها بر بدنش خورده بود از جا پريد كه بگريزد به هر سرزمينى كه مى رسيد يك تكه از گوشت بدنش مى افتاد، تا بالاخره خود را به يمن رساند، وقتى به يمن رسيد ديگر چيزى از او و لشكرش باقى نمانده بود، و همينكه وارد يمن شد سينه و شكمش باد كرد و منفجر شد و به هلاكت رسيد، و احدى از اشعريها و احدى از خثعم به يمن نرسيد... .
در روايات اين داستان اختلاف شديدى در باره خصوصيات آن هست ، اگر كسى بخواهد بايد به تواريخ و سيره هاى مطول مراجعه نمايد.

خواص سوره ی فیل

از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود «کسی که سوره ی فیل را قرائت کند ، خداوند او را از عذاب و مسخ شدن در دنیا حفظ می کند و اگر این سوره  بر نیزه ها خوانده شود ، آنها با هر چه برخورد کنند آن را می شکنند .»

امام صادق (ع) فرمود : کسی که  سوره ی فیل را در نماز های واجبش بخواند روز قیامت هر دشت و کوه و ریگزاری  برای او شهادت دهند که او جزء نماز گزاران بود و منادی در روز قیامت ندا می دهدکه در باره ی بنده ام شهادت راست شما را برای اوقبول کردم و بر اوست که داخل بهشت شود واز او محاسبه نکنید که خداوند او و عملش را دوست دارد .

پیام های این سوره

1- قدرت پوشالی قدرت مندان دنیا(مثل ابرهه)در مقابل قدرت لایزال الهی هیچ است . (أَلَمْ تَرَكَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ)  

2- ایستادگی درمقابل قدرت الهی فرجامش مثل اصحاب ابرهه خواهد شد .( أَلَمْ تَرَكَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ)

3- نیرنگ اصحاب کفر گمراهی است . (  كَيْدَ هُمْ في تَضْليلٍ)

4- در مقابل نیروی زمینی دشمن از نیروی هوا ی استفاده شود .( أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبابيلَ)

5- در مقابل دشمن از نیروی برتر استفاده کنید تا دشمن غافلگیر شود .( أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبابيلَ)

6- قدرتمند ترین امکانات دنیا(در زمان ابرهه فیل)درمقابل سنگ وگل(سجیل )پرندگان الهی شکست می خورند .

7- قدرت الهی آن قدر قوی است که دشمنانش وقتی در مقابلش قرار می گیرند له می شوند (كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ)

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

30/11/1391

منابع:

 

1-قرآن کریم   

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27  تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص539  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

8- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

9- تفسیرالبرهان، ج 8 ، ص 386 تألیف سید هاشم بحرانی 

10- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 ص 669  تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

 

 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ساعت 23:45  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

لِإِيلَافِ قُرَ‌يْشٍ ﴿١

إِيلَافِهِمْ رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ ﴿٢

فَلْيَعْبُدُوا رَ‌بَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ ﴿٣

الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(4)

 

ترجمه ی آیات

به نام خداوندبخشنده مهربان

 1- براي انس و الفت گرفتن قريش

2- انس و الفت گرفتنشان به كوچيدن زمستان و تابستان

3-پس بايد پرستش كنند پروردگار اين خانه را

4- آن پروردگاري كه(پس) از گرسنگي سيرشان كرد و (پس) از ترس ، امنیت را به ایشان باز گردان

معانی کلمه ها

ايلاف : الفت و انس گرفتن خو گرفتن

قريش : نام قبيله معروف عرب است كه اولاد نضر بن كنانه بوده اند و پيامبر اكر(ص) از شعبه هاشمي منتسب به اين قبيله است . براي وجه تسميه اين قبيله به

رِ‌حْلةَ : کوچ کردن

الشِّتَاءِ : زمستان

الصَّيْفِ : تابستان

فَلْيَعْبُدُوا : پس باید عبادت کنند

الَّذِي  : کسی که ،که

أَطْعَمَهُمْ  : به ایشان طعام داد

مِنْ : از

جُوعٍ : گرسنه

آمَنَهُمْ : به ایشان امنیت داد

خَوْفٍ : ترس

 

1

بررسی  کلمه ها

لِ : حرف جر ، متعلق به یکی از افعال سوره ی فیل(الم تر کیف فعل الم یجعل ارسل جعلهم )واین حرف در این آیه  علت را می رساند .

إِيلَافِ : این کلمه ثلاثی مزید از مصدر باب افعال می باشد وثلاثی مجردش« الف »به کسر همزه  ، فاعل إِيلَافِ پروردگار (ربّک) است . مضاف  

قُرَ‌يْشٍ : مفعول اول إِيلَافِ می باشد ومفعول دومش حذف شده است .(البته ازآیه دوم إِيلَافِهِمْ رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ فهمیده می شود که آن مفعول ثانی چیست ) ، مضاف الیه

إِيلَافِهِمْ  : مضاف ومضاف الیه ، بدل از ايلاف قريش می باشد ، فاعلش خداوند (ربّک)

مفعول اولش هِمْ می باشد که به قریش بر می گردد . مفعول دومش  رِ‌حْلةَ  ، پس تقدیر  آیه به شکل «  إِيلَافِ الله قُرَ‌يْشا رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ» ظاهر خواهد شد .

رِ‌حْلةَ : مضاف

الشِّتَاءِ : مضاف الیه

وَ : عطف

الصَّيْفِ  : عطف بر الشِّتَاءِ

فَ  : فاء فصيحه است كه دلالت بر شرط محذوف مي كند

لْيَعْبُدُوا :  فعل امر غائب ، لامی که  اول فعل مضارع در آمده نون جمع آن را حذف کرده است .

رَ‌بَّ : مضاف ، مفعول لْيَعْبُدُوا

هَـٰذَا  : اسم اشاره ، محلا مجرور مضاف الیه

الْبَيْتِ : بدل یا عطف بیان برای هَـٰذَا  

فَلْيَعْبُدُوا رَ‌بَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ

جمله فليعبدوا ... جواب شرط مقدر است و اگر آن شرط مقدر جازم باشد اين جمله در محل جزم است تقدير آن :( ان لم يعبدوه لايه نعمه فليعبدوه لايلافهم فإنها اظهر نعمه )

الَّذِي : اسم موصول در محل نصب ، صفت يا بدل براي رب

أَطْعَمَهُمْ :  فعل و فاعل و مفعول ، جمله صله موصول است

مِنْ جُوعٍ : جار و مجرور متعلق به اطعمهم

وَ : حرف عطف

2

آمَنَهُمْ : فعل و فاعل و مفعول جمله عطف بر جمله صله است

مِنْ خَوْفٍ : جار و مجرور متعلق به آمنهم و من در اين دو موضع سببيه مي باشد

 

شأن نزول سوره

 

این سوره در باره ی قریش نازل شد زیرا معاش آنها از طریق دو سفر وکاروان تجارتی در اوقات زمستان به طرف یمن ودر اوقات تابستان بسوی شام تأمین می شد . از مکه انواع ادویه و فلفل حمل می کردند ودر ازای آن لباس های زیبا و حبوبات ازشام می آوردند وقتی خداوند حضرت محمّد (ص) را مبعوث کرد از این مسافرت ها بی نیاز شدند زیرا گروه گروه مردم برای ادای مناسک حج به مکه روی می آوردند . 

  

وقایع تاریخی

 

این سوره در مکه بر نبیّ مکرم (ص) نازل شد . از نظر ترتیب نزول بیست ونهمین (29) سوره وازنظرعدد سوره یکصد و ششمین (106) سوره می باشد .

 

خواص سوره قریش

 

رسول خدا (ص) فرمود : هرکس این سوره را بخواند خداوند ثواب کسی را که در اطراف کعبه طواف کرده ودر مسجد الحرام اعتکاف نموده را به او اعطاء می کند .

از امام صادق (ع) روایت شده فرمود : هر کسسوره قریش را زیاد بخواند خداوند در روز قیامت او را  سوار بر مرکبی بهشتی نموده، وارد محشر می سازد تابر سفره های نور بهشتی بنشیند .

 

پیام های سوره ی قریش

ا- ابرهه و سپاهش نابود شدن تا بین مردم قریش الفت بر قرار شود .( لِإِيلَافِ قُرَ‌يْشٍ)

2- خداوند بر قریش منت گذاشت یک سوره از سوره های قرآن را به اسم قریش نهاد. (لِإِيلَافِ قُرَ‌يْشٍ)

 

3

3- مسافرت تجاری باعث الفت بین مردم می شود .( إِيلَافِهِمْ رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ)

4- برای تنظیم اقتصادی کشور باید با کشورها ی دیگر دادستد کرد . (إِيلَافِهِمْ رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ)

5- تجارت بایددر کنارش پرستش خداوندباشد.(رِ‌حْلةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ فَلْيَعْبُدُوا رَ‌بَّ)

6- رفع گرسنگی می تواند انسان را به پرستش سوق دهد . (الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ )

7- طعام و روزی از طرف خداوند تعیین می شود .( الَّذِي أَطْعَمَهُمْ)

8- فقط در حکومت الهی امنیت پایدار برقرار می باشد .(آمَنَهُمْ)

9- امنیّت ونداشتن خوف باعث تقویت عبادت می شود . (آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ)

10- خوف نسبت به غیر خدا ممنوع . (آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ)

 

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

27/11/1391

منابع:

 

1-قرآن کریم   

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27  تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیرنور  تألیف محسن قرائتی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص546  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

10- تفسیرالبرهان، ج5، ص767تألیف سید هاشم بحرانی 

11- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 ص 675  تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

 

 

 

4

+ نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 22:29  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏  

 

أَرَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1)

فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ‏ (2 )

وَلا يَحُضُّ عَلى‏  طَعامِ الْمِسْكينِ (3 )

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (‏4 )

الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‏( 5 )

الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ ( 6 )

وَيَمْنَعُونَ الْماعُونَ (‏7 )

ترجمه ی آیات

 به نام خداوند بخشنده مهربان

1- آیا دیدی آن کس را که قیامت را تکذیب می کند ؟

2- پس آن همان کسی است که یتیم را به سختی می راند .

3- وترغیب نمی کند بر غذا دادن مسکین .

4- پس وای بر نماز گزاران.

5- که ایشان ازنمازشان ساهییند .

6- که ایشان ریا کاری می کنند .

7- و اسباب و وسائل مورد نیاز را ( مانند زکات – وام – اثاث خانه و ....از دیگران) منع می کنند  .

 

معانی کلمه ها

أَ:  آیا 

رَأَيْتَ : دیدی 

الَّذي : کسی که ، که

يُكَذِّبُ : تکذیب  می کند ، دروغ می پندارد

بِالدِّينِ : روز جزا

فَ : پس

ذلِكَ  : آن

الَّذي : کسی که ، که

يَدُعُّ : به سختی از خود می راند

الْيَتيمَ : ‏ یتیم  ، بی سر پرست

لا يَحُضُّ  : ترغیب نمی کند

عَلى‏ : بر

طَعامِ :  غذا دادن 

الْمِسْكينِ : مسکین ، بی نوا

وَيْلٌ : وای

لِ : بر

مُصَلِّينَ : نماز گزاران

الَّذينَ : کسانی که ، که

هُمْ  : ایشان

عَنْ : از

صَلاتِهِمْ  : نمازشان

ساهُونَ : غفلت کنندگان  ، سهو کنندگان  

يُراؤُنَ : ریا می کنند

يَمْنَعُونَ : منع می کنند ، باز می دارند

الْماعُونَ  : زکات  ، اسباب واثاث خانه

بررسی کلمه ها

أ : همزه ی استهامیه است .

رَأَيْتَ  : مصدرش الرای (مهموز العین و ناقص یایی)به معنی دیدن ، فعلِ ماضی معلوم از باب  فَعَلَ ، یَفعِلُ  تَ : ضمیر متصل ، فاعل

الَّذي :  مفعول به ، اسمِ موصول

يُكَذِّبُ : فعلِ مضارع و فاعلش هو مستتردر آن ، صله

بِالدِّينِ  : جار و مجرور، قيدِ يُکذّب

فَ : حرفِ عطف

ذلِكَ : مبتدا

الَّذي : خبر، اسمِ موصول

يَدُعُّ  : فعلِ مضارع و فاعلش هو مستتر در آن، صله

الْيَتيمَ‏ : مفعول به

وَ : حرفِ عطف

لا يَحُضُّ  :  فعلِ نفی و فاعلش هو در آن مستتراست .

عَلى‏ : حرف جر

طَعامِ  : مجرور  ، مضاف

الْمِسْكينِ  : مضاف‌اليه

فَ :  حرفِ استيناف

وَيْلٌ  : مبتدا

لِلْمُصَلِّينَ : جار و مجرور، خبر

الَّذينَ : اسمِ موصول، صفت

هُمْ : مبتدا

عَنْ  : حرف جر

صَلاتِ :  مجرور ، مضاف 

هِمْ :  مضاف‌اليه

ساهُونَ : اسمِ فاعل (جمع) از سهو‏، خبر

الَّذينَ : اسمِ موصول ، صفت

هُمْ :  مبتدا

يُراءوُنَ : ‏ فعلِ مضارع و فاعلش واو، خبر

وَ : حرفِ عطف

يَمْنَعُونَ :  فعلِ مضارع و فاعلش هو مستتر در آن

الْماعُونَ‏ :  مفعول به

 

 بررسی آیات

أَرَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ

1-  مراد از دین در این آیه شریفه روز جزا وروز قیامت است .

2- خصوصیات کسی که روز قیامت را تکذیب می کند به نمایش می گذارد .

 فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ‏

1- يَدُعُّ  :  از دع ّ یعنی به سختی وخواری  کسی را از خود راندن

2- اولین ویژگی مکذبین قیامت این است که  با خواری یتیم را از خود می رانند .

3- بین یتیم نوازی بندگان خداوند و قیامت رابطه ای وجود دارد .

یعنی اگر کسی به یتیم در دنیا بها بدهد خداوند در روز قیامت به او  بها خواهد داد .

4- فَذلِكَ : جواب شرط مقدر واشاره به دور است .آن مکذّب دور از دین مبین کارش این است آدم بی چاره ای را با عمل بد خود  طرد کند

 

 

وَلا يَحُضُّ عَلى‏  طَعامِ الْمِسْكينِ

1-  نه خود و نه به دیگران سفارش می کند که بی سرپرستان  غذابدهند.

2- نمی تواند از غذای خود در مقابل یتیم صرف نظر کند .   

 

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ :

1- فَوَيْلٌ : جواب شرط مقدر

2- منظور از مصلین همان کسانی هستند که مکذبین قیامتند.

 

الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ

1- از ویژگی بارز مکذبین معاد کسانی هستند که نسبت به نماز غافلند .

2- استفاده از ضمیر « هم » اشاره به تخصیص دارد .

3- استفاده از حرف « عَنْ » به جای « مِن »قبل از صلات دلالت بر خروج از حقیقت نماز دارد نه اجزای یا احکام آن .

4- منظور از «  ساهُون » کسانی هستند که ازچیزی غافلندوآن را نادیده می گیرند .

الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ

1- از ویژگی مهم دروغ گویان قیامت  ریاکاری است .

2- خود نمایی مانع  طرقی معنوی وباعث بدبختی اسان در دنیا قیامت خواهد شد . 

وَيَمْنَعُونَ الْماعُونَ

مکذبین معاد تمام سعی شان این است  نیاز های اولیه مثل اسباب واثاثیه زندگی مردم

مهیا نشود وهچنین خود به این کار تن نمی دهند ومانع دیگران هم می شوند .

 

علت نزول آیات

 

از آیات یک تا سه در باره ی عاص بن وائل السهمی نازل شده و نیز گویند در باره ی ولید بن مغیرة نازل گردیده است ، ابن جریج گوید در باره ی ابوسفیان بن حرب آمده که هر هفته دو شتر نحر می کرد و یتیمی از گوشت خواست با عصای خود او را از خود راند ونیز گویند آیه ی یک در باره ی ابوجهل و کفار قریش نازل شده است .

ابن عباس می گوید آیات چهار تا هفت در باره ی منافقین نازل شده به طوری که وقتی با مؤمنین بودند نماز می خواندند که آنها به بینند .اما وقتی که با آنها نبودند نمازنمی خواندند ونیز از دادن اشیای عاریه خود داری نموده ودیگران را هم از دادن عاریه منع می کردند.  

وقایع تاریخی

 

این سوره در مکه مکرمه بر نبی بزرگوار اسلام (ص) نازل شد . در ترتیب نزول سوره ی

17وپس از تکاثر نازل شده است . از نظر عدد سوره 107 می باشد .

 

    

فضیلت و خواص سوره ماعون

در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم روایت شده است: هر کس که زکات اموال خود را پرداخت می کند این سوره را قرائت نماید خداوند او را می آمرزد.

هم چنین از ایشان روایت شده است که هر کس سوره ماعون را پس از نماز عشا قرائت نماید خداوند او را می بخشد و تا و قت اذان صبح او را حفظ می کند.

از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده است: هر کس سوره ماعون را  در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند جزو کسانی است که خداوند نماز و روزه اش را پذیرفته است و او را درباره آنچه در زندگی دنیا انجام داده است محاسبه نمی کند.    

                                                                                                                                                                                                                                               

پیام های  سوره

 

مکذبین دین این ویژگی ها را دارند

الف ویژگی اجتماعی

1- الف -  به بی سرپرستان بها نمی دهند .

2- الف - نه خود به مردمان فقیرکمک می کنند ونه به دیگران اجازه می دهند که به کشور ی که مردم فقیردارد کمک شود .

ب- ویژگی فردی  

1- ب - نسبت به عبادت خود غافلند یا به عبارت دیگر نسبت به نماز که پایه واساس دین است ناآگاه هستند .

2- ب- خود نمائی و ریاکاری ویژگی منحصر به فرد تکذیب کنندگان معاد است .

پ تعهد عملی نسبت به بقیه اعمال عبادی (غیر ازنماز )ندارند .

1- پ دردادن زکات که باعث پیشرفت اقتصادی دین اسلام می شود ممانعت به عمل می آورند.

2- پ عاریه دادن  اسباب واثاثیه به نیاز مندان ممانعت به عمل می آورند .

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

26/11/1391

منابع:

 

1-قرآن کریم   ترجمه آیة الله  مشکینی

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27  تألیف آیة الله ناصر مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیرنور  تألیف محسن قرائتی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدده( 10) ص546  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی

10- تفسیرالبرهان، ج5، ص767تألیف سید هاشم بحرانی 

11- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 ص 677  تألیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۱ساعت 15:47  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

 

إِنّا أَعْطَيْنا كَ  الْكَوْثَرَ  (1)

فَصَلّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ  (2)

إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

ترجمه ی آیات

به نام خداوند بخشده مهربان

1-  همانا ما به تو خیر کثیر  عطا کردیم .

2- پس برای پروردگارت نماز بخوان وشترقربانی کن .

3- همانا دشمن تو دم بریده است .

معانی کلمه ها

إِنَّا : به درستی ما

أَعْطَيْنا كَ : عطا کردیم ما تو را   

الْكَوْثَرَ  : خیر کثیر ، حوض کوثر

فَصَلّ : پس نماز بگزار

لِرَبِّكَ  : برای پروردگار تو

و انْحَرْ : و قربانی کن

إِنَّ : هما نا ،  به درستی که

شانِئَكَ :  دشمن تو ، بدخواه تو

هُوَ اْلأَبْتَر :  او نسل بريده   یا  دم بریده است

شرح کلمه ها

إِنّ  : حرف مشبه بالفعل

(نا) : ضمیر متکلم مع الغیر ،  اسم  إِنّ

أَعْطَيْ : فعل ماضی باب افعال

(نا): ضمیر متکلم مع الغیر ، فاعل

كَ :  مفعول به  اول

الْكَوْثَرَ :  مفعول دوم و جمله خبرِ إنَّ

فَ : فای تفریع است .

صَلّ : فعلِ امر و فاعلش أنت در آن مستتر است .

لِرَبِّ : جار ومجرور ، مضاف

كَ  : مضاف‌اليه

وَ  : حرفِ عطف

انْحَرْ :  فعلِ امر و فاعلش انت در آن مستتراست .

إِنَّ : حرف مشبه بالفعل

شانِئَ : مضاف  و اسم  إِنّ  ، اسم فاعل  از شنأ

كَ : مضاف‌اليه

هُوَ : ضميرِمنفصل مفرد ، برایِ تأکيد اسمِ أنَّ

 اْلأَبْتَرُ : خبرِ إنَّ

 

 

شرح آيات

إِنّا أَعْطَيْنا كَ  الْكَوْثَرَ  :

الف  - چرا در این آیه شریفه به جای ضمیر متکلم وحده (تُ) از ضمیر متکلم مع الغیر (نا)  استفاده شده است ؟

به طور کلی در مواردی مثل  اعطای نعمت در آیات بیان می شود از ضمیر متکلم مع الغیر (نا)  استفاده می شود مثل  إِنّا أَعْطَيْنا كَ  الْكَوْثَرَ چون کوثر کثیرالخیر ونعمت با ارزشی است . یا به خاطر عظمت مشارالیه از ضمیر متکلم مع الغیر (نا)  استفاده می شود مثل انّا انزلنا ه فی لیلة القدر ضمیر( ه ) اشاره به قرآن دارد   یا در موردی مثل ارسال باران که خداوند کار را با واسطه انجام می دهد  از ضمیر متکلم مع الغیر (نـا)  استفاده می شود . وانزلنا من السّما ء ماءً « ما آب را از آسمان نازل کردیم .

ب- منظور از الْكَوْثَرَ  چیست ؟

1 -آیا منظور حوض کوثر است ؟

2-آیا منظور دختر نبی مکرّم اسلام(ص) است ؟ 

3 آیا منظور قرآن است ؟

4- آیا منظور شفاعت کردن پیامبر است ؟

5- آیا منظور اخلاق پیامبر است ؟

چون پسران پیامبریکی پس از دیگری فوت می کردند وعرب پسررا بقای نسل می دانست به حضرت زخم زبان می زدندمی گفتند بعد از فوت تو نسلی ازتوباقی نمی ماند   خداوند برای بقای دین خود از نسل پیامبر به او کثیر الخیر یعنی حضرت زهرا (س) را عطا فرمودند.   

با توجه به فعل ماضی اعطی همه موارد بالا به پیامبر داده شده است اما از آیه سوم این سوره فهمیده می شود که منظور کوثر شماره 2 می باشد .ونسل بد خواه پیامبر ابتر خواهد بود

فَصَلّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ :

یعنی سریع به خاطر آن بخشش  کثیر الخیری که به تو عنایت شده  دوتا کار انجام بده یکی نماز برای پروردگارت بجا آور (ارتباط مستقیم با خالقت برقرار کن )چون در نماز ،  قلب ، زبان و دیگر جوارح مشغول سپاس وتشکر می شوند . دیگر این که به خاطر نعمت عُظمی ،  (شتر)قربانی کن . نگفت گوسفند ذبح کن چون در برابر تشکر نعمت بزرگ کار بزرگی باید انجام گیرد .

رَبِّكَ : ارادت ویژه خداوند به پیامبرش را می رساندچون در این سه آیه پنج (5) بار  پیامبرش را مورد خطاب قرار داده است . در کل آیات قرآن دویست وسی وسه بار رَبِّك آمده است )

إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

 

1-وجود  دو تأکید (إِنَّ و هُوَ) نشانه آن است که دشمن و بدخواه تو بدون نسل خواهد ماند .

2- شانِئَ اسم فاعل است یعنی شامل دشمن گذشته ، حال و آینده می شود پس  دشمن پیامبر در همه زمان ها  بدون نسل خواهد بود .(گرچه مثل حیوانات تولید مثل داشته باشند ولی بعد منقرض خواهند شد)

 

شأن نزول سوره

 

ابن عباس می گوید درباره عاص بن وائل السهمی نازل شده است زیرا روزی پیامبر(ص) را در مسجدالحرام دید وقتی بود که پیامبر(ص) از مسجد بیرون می آمد در باب بنی سهم به او برخورد وبا یکدیگرصحبت کردند عده ای از صنادید قریش نیز در مسجد بودند بعد از اتمام صحبت از عاص پرسیدند با چه کسی صحبت می کردی ؟ در جواب گفت با ابن ابتر سخن می گفتم و موقعی بود که طفلی به نام عبد الله که از خدیجه (علیهاالسّلام) متولد شده بود وفات یافته بود بعد این سوره نازل شد.   

 

وقایع تاریخی

 

این سوره در مکه مکرمه بر نبی بزرگوار اسلام (ص)نازل شد.ازنظر ترتیب نزول پازدهمین (15) سوره واز نظر عدد یکصد و هشتمین (108) سوره قرآن کریم می باشد . 

این سوره پس از سوره عادیات نازل شد . وبه کوچکترین سوره قرآن معروف است .

 

 

 

پیام های سوره

 

1- بیشترین خیر در کوچکترین سوره قرار داده شده است . ( إِنّا أَعْطَيْنا كَ  الْكَوْثَرَ ) 

2- در کوچکترین مطلب می توان بیشترین خطاب را قرار داد . (خداوند پنج بار رسولش را مورد خطاب قرار داده است ازاین پنج مورد ، دو (2) مورد امری ودستوری است وسه(3) مورد عادی است . )

3- در جایگاه مسئولیت همیشه نباید از خطاب های دستوری استفاده کرد .( سه مورد از خطاب خداوند عادی است .)  

4- لازمه ی تشکر نعمت های الهی انجام فرائض دینی است .(فصلّ)

5- اگر خیر کثیر یا نعمت فراوان به انسان روی آورد یک مقدار آنرا انفاق کند تا دیگران و نیازمندان از آن استفاده کنند .( وَ انْحَرْ )   

6- نعمت فراوان بایدخود را در جامعه نشان دهدتا دیگران از آن استفاده کنند.( وَ انْحَرْ)

7- در مقابل راه پیامبر (ص) یا معصوم(ع) سد شدن نتیجه ای جزء ابتر نخواهد داشت .

8-درمقابل دشمن درصورتی که قصدتخریب داشته باشدنرمش معنا ندارد( إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ)

ثواب قرائت  سوره

 

از پیامبر(ص)  روایت شده که فرمود « کسی که سوره ی کوثر را قرائت  کند، خداوند متعال ، او را از حوض کوثر و هر نهر بهشتی سیراب می گرداند و ده برابر کسانی که در روزعید قربان برای خداوند قربانی می کنند ، به ثواب و پاداش عنایت می کند .

امام  صادق (ع)  فرمود : کسی که در نماز های واجب و مستحب خود قرائتش سوره کوثر باشد خداوند روز قیامت از کوثر او را سیراب گردانند و با رسول خدا (ص) در زیر درخت طوبی همنشین باشد .

 

    

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

19/11/1391

منابع:

 

1-قرآن کریم   ترجمه مهدی الهی قمشه ای

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27  تألیف ایةَ الله مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیرنور  تألیف محسن قرائتی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدپنجم( 5)  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی  

10- تفسیر برهان جلد 8 صفحه 398 تألیف سید هاشم بحرانی 

11- تفسیر نور الثّقلین  جلد 5 ص 680 تالیف عبد علی بن جمعة العروسی حویزی

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 22:57  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُ‌ونَ ﴿١

لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣

وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ ﴿٦

ترجمه ی آیات

به نام خداوند بخشنده مهربان

1- بگو ای کافران

2- نمی پرستم آنچه که شما می پرستید

3- ونه شما پرستنده هستید آنچه که من می پرستم

4- ونه من پرستنده ام آنچه راکه شما پرستیدید

5- ونه شما پرستنده هستید آنچه راکه من می پرستم

6- برای شما ست دین شما برای من است دین من

معانی کلمه ها

قُلْ : بگو

يَا : ای

أَيُّهَاالْكَافِرُ‌ونَ : گروه کافران

لَا : نه

أَعْبُدُ : می پرستم   

مَا : آنچه که

تَعْبُدُونَ : می پرستید

أَنْتُمْ : شما 

عَابِدُونَ : پرستندگان

مَا أَعْبُدُ : آنچه که می پرستم

لَا أَنَا : نه من

عَابِدٌ : عبادت کننده  

عَبَدْتُمْ : عبادت می کنید

لَكُمْ : برای شما

دِينُكُمْ :  دین شما

َلِيَ: برای من  

دِينِ : دین من

شرح کلمه ها

 

قُلْ : فعل امر حاضر ، ریشه اش از قال یعنی گفت

يَا ، حرف ندا  

أَيُّهَا الْكَافِرُ‌ونَ :منادا ،چون الکافرون قوم معروف و معینی هستند در این صورت  الف ولام در الکافرون ،  الف ولام عهد است.

لَا أَعْبُدُ : فعل نفی متکلم وحده ، حضور لا در اول أَعْبُدُ  نشان دهنده  نفی آینده است. 

مَا : موصول

تَعْبُدُونَ :  فعل مضارع(جمع مذکر مخاطب ) ،  مفعولش ضمیری است که به موصول برمی گردد.

وَ : عطف

لَاأَنْتُمْ عَابِدُونَ: جمله ی اسمیه است.

أَنْتُمْ  : ضمیر منفصلی است که حالت رفعی دارد. (جمع مذکر مخاطب )

عَابِدُونَ : اسم فاعل (جمع مذکر )

مَا : موصول

أَعْبُدُ : فعل مضارع  متکلم وحده

وَ : عطف

لَا أَنَا عَابِدٌ : جمله ی اسمیه است.

أَنَا : ضمیر منفصلی است که حالت رفعی دارد. (متکلم وحده )

عَابِدٌ : اسم فاعل (مفرد مذکر )

مَا : موصول

عَبَدْتُمْ : فعل ماضی (جمع مذکر مخاطب )

لَكُمْ : كُمْ ضمیر(جمع مذکر مخاطب ) متصلی است که به حرف( لَ )متصل شده وحالت جرّی  دارد .

دِينُكُمْ  : مضاف و مضاف الیه ، كُمْ : ضمیر (جمع مذکر مخاطب ) متصلی  است که به اسم( دِينُ ) متصل شده وحالت جرّی دارد .

لِيَ : جار و مجرور ، يَ : ضمیر متکلم وحده که به حرف( لِ ) متصل شده وحالت جرّی  دارد .

دِينِ : مضاف و مضاف الیه اش ضمیر  (ی ) محذوف می باشد .

 

شرح آیات

 

قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُ‌ونَ :   الف  - در مورد يَا أَيُّهَا از مولای متقیان علی (علیه السلام) نقل شده « یا ، ندای نفس  » « ای ، ندای قلب » و « ها ، ندای روح »است .

ب - خصوصیات کافران

ا- ترساندن و نترساندن آنان نسبت به خدا وقیامت یکسان است یعنی برای این نوع افراد فرق نمی کندچه بحث خدا و معاد بشود یا نشود .

2-روی  قلب و گوش و چشم شان پرده ای است که حقایق را نه می پذیرند ونه گوش می کنند ونه می بینند در ظاهر هر سه دستگاه را دارند اما این سه دستگاه راکدند وظرفیت پذیرش نیست البته این عدم پذیرش را به مرور زمان کسب می کنند .

3- غیر از خالق هستی هر چیز دیگر را ممکن است بپذیرند . 

4- تفکرشان براین اساس استوار است که با مرگ انسان ، همه چیز نابود می شودو پرونده او بسته خواهد شد .

5- بهشت انسان همین دنیا ست . 

 لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ :

الف- لَا أَعْبُدُ : خبر از آینده ای است که کافران انتظارش رامی کشیدند که پیامبر خدایان آنهارا بپذیرد ومورد پرستش قرار دهد .

ب تَعْبُدُونَ  : خبر ازآینده دلالت دارد که کافران بر پرستش خود استوار خواهند بود.

 وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ

الف - وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ  : دلالت بر استمرار عدم پرستش معبود حق دارد .

ب-  مَا أَعْبُدُ  : به جای مَن أَعْبُدُ  احتمالا  دو دلیل ممکن است داشته باشد 1- متابعت از آیات قبل نمایدچون درآیات قبل ازمااستفاده کرده است.2-معبود رسول اکرم (ص) پیش کفار ناپاک مبهم ونامفهوم می باشد .

 

وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ  : وجود جمله ی اسمیه تاکید ی  بر ثبات وپایدار حضرت رسول (ص) بر پرستش حق است .

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ : دلالت بر پایداری کفار بر پرستش بت ونپذیرفتن عبادت خدا است .

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ : تقدم لَكُمْ و وَلِيَ بر دین دراین آیه نشاندهنده دو دین جدا است ولام در هر دو ، لام  اختصاصی است .

آیات قبل واین آیه مجوز بت پرستی را صادر نکرده است بلکه جنبه تهدیدو تحقیر دارد.  

 

شأن نزول سوره

 

ابن عباس می گوید این سوره در جواب جماعتی از قریش نازل شد که به رسول خدا گفته بودند یکسال توخدایان ما را عبادت کن و ما متقابلا یکسال خدای ترا عبادت می کنیم سپس این سوره آمد .

ونیز گویند این سوره در جواب صنادید وبزرگان قریش به نام ولیدبن مغیرة و عاص بن وائل و اسود بن مطلب و امیة  بن خلف به پیامبر گفته بودند ما وشما عبادت خدایان متعدد خود و خدای واحد ترا دست به دست می چرخانیم تا اینکه دشمنی ما وشما از بین برود سپس این سوره نازل شد .

وقایع تاریخی

 

در مکه مکرمه بر نبیّ بزرگوار اسلام (ص) نازل شد . این سوره را المقشقشة  نیز خوانده اند . دارای شش (6)آیه است . در ترتیب نزول هجدهمین (18) سوره واز نظر عدد سوره یکصد ونهمین (109) سوره قرآن کریم می باشد وپس از سوره ماعون نازل شده است .

 

 

 

بحث روایی این سوره

 

در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه فرمود: من قراء قل ياايها الكافرون فكانما قراء ربع القرآن و تباعدت عنه مردة الشياطين ، و براء من الشرك ، و يعافى من الفزع الاكبر: كسى كه سوره قل يا ايها الكافرون را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده ، و شياطين طغيانگر از او دور مى شوند، و از شرك پاك مى گردد، و از فزع (روز قيامت ) در امان خواهد بود.

تعبير به ((ربع القرآن )) شايد به خاطر آن است كه حدود يك چهارم قرآن مبارزه با شرك و بت پرستى است ، و عصاره آن در اين سوره آمده است ، و دور شدن شياطين سركش به خاطر آن است در اين سوره دست رد بر سينه مشركان زده شده ، و مى دانيم شرك مهمترين ابزار شيطان است. نجات در قيامت نيز در درجه اول در گرو توحيد و نفى شرك است ، همان مطلبى كه اين سوره بر محور آن دور مى زند.در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : مردى خدمتش آمد عرض كرد اى رسول خدا! براى اين آمده ام كه چيزى به من ياد دهى كه به هنگام

خواب بخوانم ، فرمود: اذا اخذت مضجعك فاقراء قل يا ايها الكافرون ثم نم على خاتمتها فانها براءة من الشرك : هنگامى كه به بستر رفتى سوره يا ايها الكافرون را بخوان ، بعد از آن بخواب كه اين بيزارى از شرك است . و نيز در روايتى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه به جبير بن مطعم فرمود: آيا دوست دارى هنگامى كه به سفر ميروى از بهترين يارانت از نظر زاد و توشه باشى ؟ گفت : آرى پدرم و مادرم

فدايت اى رسول خدا!

فرمود: اين پنج سوره را بخوان : ((قل يا ايها الكافرون ))، و ((اذا جاء نصر الله و الفتح ))، و ((قل هو الله احد))، و ((قل اعوذ برب الفلق ،)) و ((قل اعوذ برب الناس ))، و قرائت خود را با ((بسم الله الرحمن الرحيم )) آغاز كن.

 

 

پیام های این سوره

 

1- پیام دستوری است وپیامبر نقش رابط را دارد . (قل)

2- مخاطب این سوره  یک عده محدودی(به نام کفار )  هستند .

3- ما درپرستش باید با کفار فرق داشته باشیم .

4- معبود کفار در زمان پیامبر بت بود . ممکن است در زمان ما فرق کند .

5-  ما به دین خود که یکتا پرستی می گرویم (وَلِيَ دِينِ ) آنها (کفار) به بت پرستی خود 

( لَكُمْ دِينُكُمْ ) گرایش دارند.

6- مجوز بت پرستی ممنوع است چون کفار خود به بت پرستی گرایش دارند نه اینکه قرآن به آنها مجوز بت پرستی داده باشد.

7 خدا پرستی در هر شرایطی مطلوب است و باعث شکوفای انسان می شود . اما بت پرستی در هیچ زمان ومکانی مطلوب نیست . 

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

 1391/11/15

منابع:

 

1-قرآن کریم   ترجمه مهدی الهی قمشه ای

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن   تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27  تألیف ایةَ الله مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیر برهان جلد 8 صفحه414  تألیف سید هاشم بحرانی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدپنجم( 5)  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی  

  

+ نوشته شده در  یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 18:55  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

 

إِذَا جَاءَ نَصْرُ‌ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ ﴿١

وَرَ‌أَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا ﴿٢

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ وَاسْتَغْفِرْ‌هُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿٣)

 

ترجمه آیات

زمانی که یاری خدا و پیروزی آید.(1)

وبینی مردم را که در دین خدا گروه گروه داخل می شوند .(2)

پس با حمد تسبیح گوی پروردگارت باش و از اوطلب آمرزش بخوا به درستی که او توبه پذیرنده است (3)

 

معانی کلمه ها

إِذَا : زمانی که

جَاءَ : آمد

نَصْرُ‌ : یاری

الْفَتْحُ : پیروزی

َرَ‌أَيْتَ :دیدی

النَّاسَ : مردم

يَدْخُلُونَ : داخل می شوند

فِي : در

دِينِ اللَّـهِ : دین خدا

أَفْوَاجًا : گروه ،گروه

فَسَبِّحْ :پس تسبیح کن ، تنزیه وتقدیس کن

حَمْد : ستایش ، ثناگوئی

اسْتَغْفِرْ‌ : طلب آمرزش بخوا  

ۚإِنَّ : به درستی که  

كَانَ : بود ، هست

تَوَّابًا : بسیار توبه پذیرنده

 

 

بررسی کلمه ها

إِذا : ظرفِ زمان (شرط)

جاءَ : مصدرش المجیئ (اجوف یایی و مهموز اللام) به معنی آمدن ،فعل ماضی معلوم از باب فَعَلَ ، یَفعِلُ (فعلِ شرط) می باشد .  مفعول جاء  محذوف و مقدر یعنی إِذَا جَاءَ ک

نَصْرُ :  فاعل ، مضاف

اللّهِ : مضاف اليه

وَ : حرف عطف

الْفَتْحُ‏ : معطوف

وَ : حرف ربط برای جوابِ شرطِ اذا

رَأَيْتَ  :مصدرش الرای (مهموز العین و ناقص یایی)به معنی دیدن ، فعلِ ماضی معلوم از باب  فَعَلَ ، یَفعِلُ

تَ : ضمیر متصل ، فاعل (جوابِ شرط)

النّاسَ  : مفعول به  

يَدْخُلُونَ  : فعلِ مضارع معلوم و فاعلش واو   ، فعل حالیه است .

في : حرف جر

دينِ :  مجرور ، مضاف

اللّهِ  : مجرور ، مضاف اليه

اَفْواجًا  : منصوب ، حال

فَ :  حرف ربط برای جوابِ شرطِ اذا

سَبِّحْ  : فعلِ امرحاضر  و فاعلش انتَ مستتر در آن

بِحَمْدِ:  جار و مجرور و مضاف

رَبِّ : مضاف اليه و مضاف

كَ : مضاف اليه

وَ : حرف عطف

اسْتَغْفِرْ:  فعلِ امرحاضر و فاعلش انتَ مستتر درآن

هُ :  مفعول به

إِنَّ : حرف مشبه بالفعل

هُ : اسم انَّ

كانَ : از افعالِ ناقصه ، ناسخ، هو ِ مستتر اسم کان

تَوّابًا : خبرِ کانَ (مبالغه)  و جمله خبر انَّ

 

وقایع تاریخی

 

این سوره در مدینه منوره بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد. دارای سه آیه، در ترتیب نزول،  سوره ی114و عدد سوره 110 می باشد . بعد از سوره توبه نازل شد به نظر غالب مفسرین آخرین سوره ای است که بر نبی مکرم اسلام(ص) فرستاده شد. در موقع فتح مکه در سال هشت (8 ) هجری فمری وقتی رسول وارد مکه شد خالد بن ولید را مأمور فرمود تا باکسانی از دشمنان در پایین مکه هستند قتال ونبرد نماید خالد رفت آنها فرار کردندوعده ای اسلحه بزمین گذاشتند سپس قبیله های اعراب دسته دسته و گروه گروه داخل در دین اسلام می گردیدند وخداوند این سوره را نازل فرمود .

بعد از نزول این سوره رسول مکرم اسلام (ص) ، فاطمه (س) را نزد خود خواند ودر گوش او سخنی گفت که فاطمه(س) گریست پس از آن سخنی گفت ، فاطمه(س) خندید .علت گریستن زهرا(س) بخاطر خبر فوت پیامبر بود و خنده او هم بخاطر این که بعدازرسول اکرم (ص) اولین کسی بو د که به آن حضرت ملحق می شد .      

 

خواص سوره ی  نصر

از حضرت رسول (ص) روایت شده هرکه سوره ی نصر را بخواند او را ثواب دهند مثل ثواب کسی که با محمد (ص) در فتح مکه حاضر شده باشد .

امام صادق (ع) فرمود کسی که در وقت نماز هفت مرتبه این سوره را بخواند نمازش به بهترین وجه از او پذیرفته می شود.    

 

شرح آیات

 

إِذَا جَاءَ نَصْرُ‌ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ

إِذَا : ظرف شرط و خبر از آینده که تحقق نصر حتمی الهی به همرا ه دارد .

نَصْرُ‌ اللَّـهِ : چون اسباب و شرایط این نصر با هدایت خداوند همراه بود لذا به اسم جامع

(نصرالله) اضافه شد   

وَرَ‌أَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا  : قید فعل  رَ‌أَيْتَ دلالت بر تحقق عینی وعده خداوند دارد که حضرت رسول(ص) در انتظارش بود . يَدْخُلُونَ :جمله فعلیه حالیه برای الناس می باشد. 

منظور از دین ، اسلام با تمام دستوراتش می باشد .

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ وَاسْتَغْفِرْ‌هُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا : فَسَبِّحْ جواب اذا جاء است . بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ: حال برای ضمیر فَسَبِّحْ یعنی فَسَبِّحْ متلبساً بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ . این امر به تسبیح و استغفار که بعد از نصر وفتح آمده غیر از تسبیح و تحمید همیشگی آن حضرت که در آیات دیگر به آن امر شده دارد شایداین امر اشاره به انجام رسالت و پایان زندگی آن حضرت داشته باشد . به طور کلی مراحل زندگی حضرت رسول از دهه سوم به بعد سه دوره تقسیم می شود:

 الف-  مرحله تفکر و تقرب و آمادگی برای تجلی وحی

ب- مرحله قیام به رسالت و هدایت خلق

پ مرحله تسبیح و استغفار و آمادگی برای بازگشت بسوی پروردگار

البته سه مرحله زندگی از یکدیگر جدا نیستند بلکه باهم می باشند. 

پیام های سوره

1- نصر وفتح زمانی ارزشمند است که از طرف خدای بزرگ باشد .

2- مسلماً نصر وفتح حاصل نمی شود مگر با مجاهدت درونی وبیرونی .

3- زمانی فوج فوج مردم در دین خدا داخل می شوند که نصر وفتح خداوند را مشاهد کنند .

4- سپاس وستایش به غیر خدا ممنوع .( فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ)

5- آمرزش از غیر خدا فایده ای ندارد. (  وَاسْتَغْفِرْ‌هُ)

6- توبه پذیر اصلی خدا است( إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا)

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

11/11/1391

 

 

منابع:

 

1-قرآن کریم   ترجمه مهدی الهی قمشه ای

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن       تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27   تألیف ایةَ الله مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیر برهان جلد 8 صفحه414  تألیف سید هاشم بحرانی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدپنجم( 5)  تألیف علامه شیخ ابوعلی طبرسی

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی  

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 0:59  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   | 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١

مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿٢

سَيَصْلَىٰ نَارً‌ا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣

وَامْرَ‌أَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤

فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿٥

ترجمه آیات

بریده باد دو دست ابی لهب وبریده باد.(1)

بی نیاز نمی کند از او مالش و آنچه که کسب کرد .(2)

بزودی وارد آتشی می شود که دارای زبانه است .(3)

و زن او حمل کننده هیزم است .(4)

در گردنش طنابی از لیف خرماست .(5)

 

معانی لغات

تَبَّتْ : بریده باد

يَدَا : دو دست

أَبِي لَهَبٍ : اسم شخص

مَا أَغْنَىٰ : بی نیاز نمی کند

عَنْهُ :از او

مَالُهُ : مالش

َمَا كَسَبَ : آنچه کسب کرد 

صلی : ملازمت

سَيَصْلَىٰ : بزودی داخل می شود ، بزودی فرا می گیرد

نَارً‌ا : آتش 

ذَاتَ لَهَبٍ : دارای زبانه آتش

َامْرَ‌أَتُهُ: زن ابولهب

حَمَّالَةَ : حمل کننده

الْحَطَبِ : هیزم

شرح لغات

 

تَبَّتْ :  فعلِ ماضی و فاعل هی در آن مستتر است.

يَدا :  فاعل (يدان) 

أَبي : مضاف و مضاف‌اليه

لَهَبٍ  : مضاف‌اليه

وَ : حرف عطف

تَبّ‏ : فعلِ ماضی و فاعل هو ِ در آن مستتر است .

ما : نافیه یا استفهامیه ی انکاری است

أَغْنى :  فعلِ ماضی  

عَنْهُ : جار و مجرور

مالُ : مضاف

هُ : مضاف‌اليه

وَ حرف عطف

ما : حرفِ مصدری

كَسَبَ‏ : فعلِ ماضی و فاعل هو در آنِ مستتر است.

سَيَصْلى‏ : (س)در آن حرفِ استقبال است که دلالت بر آینده نزدیک می کند . يَصْلى:  فعلِ مضارع و فاعل هو در آن مستتراست .

نارًا : نکره ، مفعول به

ذاتَ :  صفت

لَهَبٍ‏ : مضاف‌اليه 

وَ : حرف عطف  

امْرَأَتُ  : مضاف و معطوف بر ضميرِ فاعل در سيصلی است .

هُ : مضاف‌اليه

حَمّالةالْحَطَبِ‏ : مضاف و مضاف‌اليه ، حَمّالة به نصب تا حال باشد برای امْرَأَتُ

في جيدِ : جار و مجرور ، خبرِ مقدم ومضاف است .   

ها :  مضاف‌اليه واشاره به  امْرَأَتُ دارد.

حَبْلٌ  : مبتدای مؤخر

 مِنْ مَسَدٍ : جار و مجرور

 

 

شرح آیات

دو فعل تبّت و تبّ به معنای نفرین «کوتاه و نابود باد »یا خبر « کوتاه و نابود شده است»  

نسبت فعل تبت ، به دودست (یدا)دلالت بر شکست و زیان نام برده در کوشش ها وانجام کارها یش دارد ، زیرا دست ، عضو کار وبروز نیات و اخلاق است ، تثنیه ی آن (یدا) گویا اشاره به تلاش وکوشش وسیع است و تبّ در مورد شخص ابو لهب می باشد .

مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ :  چون  عنه  اشعار به رد و دفاع دارد، لذا مفهوم مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ

این است که ابولهب گمان داشت مالی که اندوخته وقدرت ونفوذی که فراهم ساخته او را از هر چه بی نیاز می کند ودر برابر حوادث از او دفاع می نماید واز سقوطش باز می دارد اندوهی که بر سینه ی پر کینه اش فشار آورد اورا از پای در آورد ودیگر بر نخاست تابدنش را بیماری آبله چنان چرکین وعفونی کرد که کسی به او نزدیک نمی شد و چشم از دنیا بست 

سَيَصْلَىٰ نَارً‌ا ذَاتَ لَهَبٍ : سَيَصْلَىٰ ، خبر از آینده است ودلالت به نزول این سوره پیش از مرگ ابولهب دارد . ٰ نَارً‌ا : آتش خاصی را می نمایاند .  ذَاتَ لَهَبٍ : اشعار به این دارد که آتش این آتش افروز ، دارای ریشه و منشأ و  شراره ای است چنانکه حسد وکینه جوئی در درون تاریک ابولهب ریشه داشت واز زبان واعضایش زبانه می کشید .

وَامْرَ‌أَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ :  کنایه از زن سخن چین وفتنه انگیز است .

 

 

وقایع تاریخی

این سوره در مکه مکرمه بر حضرت رسول(ص) نازل شد. ازنظر ترتیب نزول ششمین سوره وازنظرعدد سوره یکصد ویازدهمین (111)سوره قرآن می باشدو مشتمل بر پنج(5)آیه است .

سعید بن جبیر از ابن عباس روایت می کند پیامبر (ص) روزی بالای کوه صفا رفتند مردم را  صداکردند مردم بسوی آن حضرت روی آوردند گفتند چه شده است ؟ فرمود اگر به شما خبر بدهم که دشمن در صبح یا در شب در کمین شماست ازمن باور می دارید یا نه ؟ گفتند بلی باور می کنیم سپس فرمود بدانید که من نذیر وترساننده ی شما هستم از عذابی که بعلت گمراهی و جهالت در جلوی روی شما قرار گرفته است. ابولهب در آن جمع بودگفت تبّاً لک به خاطر این موضوع مارا به اینجاخوانده ای ؟     

سپس خداوند این سوره را نازل کرد. (این مطلب را البخاری نیز در الصحیح آورده است)

گویند : خانه ابولهب نزدیک خانه رسول اکرم(ص) بود و زنش خار وهیزم می آورد در راه آن حضرت می ریخت .

 

شناخت شناسنامه ای ابولهب وهمسرش

 

ابولهب کنیه ی عبدالعزی بن عبدالمطلب می باشد اسمی  است که قرآن در سوره تبّت (مسَد) آیه یک و مسلمین بر یکی از عموهای حضرت  محمد (ص)  اطلاق کرده‌اند. این مرد تا هنگام مرگ یکی از بزرگترین وسر سخت‌ترین دشمنان ملی پیغمبر اعظم(ص) بود و می‌توان علت این دشمنی را تعصب قومی و خانوادگی عرب دانست . ابولهب در بیست وچهار (24) رمضان سال دوم( ه.ق) درگذشت.  همسر ابولهب ام‌جمیل  دختر حرب بن امیه و خواهر ابوسفیان  ازآتش حسد و اندوه می سوخت تا در پی شوهرش رفت .

تقسیم بندی زن ومرد در پذیرش حق

 

1- مرد حق را نپذیرفت ولی زن پذیرفت مثل فرعون مصر و زنش آسیه 

2- مرد پذیرنده حق بود اما زنش نه مثل حضرت لوط (ع) و زنش

3- مرد و زن پذیرنده حق بودند مثل حضرت رسول(ص) و خانم خدیجه (س)

4- مرد و زن پذیرنده حق نبودند مثل ابولهب و زنش ام جمیل

پیام های سوره

 1-  اگرکسی با تمام قوا یا به تنهایی درمقابل  وحی قرار گیرد نابود می شود .

2- نرمش دربرابر منکران و فتنه گران ممنوع (تبّ) .

3- ثروت ومال اندوخته شده ، انسان را بی نیاز نمی کند .

4مخالفت با وحی وحقیقت جایگاه اش جهنمی است که آتش آن دارای زبانه خاصی است .

5- زن هم اگر  فتنه گر باشد جایگاهش جهنم خواهد بود .

6-نمونه ی شاخص فتنه در زمان پیامبر (ص) ابولهب وهمسرش بودند.   

خواص سوره ی مسد(تبّت)

از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود : کسی که سوره ی مسد را قرائت کند خداوند او و ابولهب را در یک محل (جهنم) جمع نمی کند وهر کس مبتلا به صدای شکم (قرقره) باشد واین سوره را بر آن بخواند به اذن خداوند از او رفع می گردد و کسی که این سوره را در هنگام خواب بخواند ، خداوند او را حفظ می کند . 

 

العبد الحقیر محمد علی مهری ویشکائی

9/11/1391

منابع:

 

1-قرآن کریم   ترجمه مهدی الهی قمشه ای

2-نمونه ی بینات در شأن نزول آیات تألیف دکتر محمد باقر محقق

3-تاریخ جمع قرآن کریم تألیف دکتر محمدرضا جلالی نائینی

4- قاموس قرآن       تألیف سید علی اکبر قرشی

5 -تفسیر المیزان جلد بیست(20 )   تألیف علامه طباطبائی

6- تفسیر نمونه جلد 27   تألیف ایةَ الله مکارم شیرازی جمعی از دانشمندان    

7- تفسیر برهان جلد 8 صفحه414  تألیف سید هاشم بحرانی

8- مجمع البیان فی تفسیر القران  جلدپنجم( 5)  تألیف  أبوعلی فضل بن حسن طبرسی.

9- پرتوی از قرآن  قسمت دوم جزء سی ام   تألیف : سید محمود طالقانی  

+ نوشته شده در  دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 16:39  توسط محمدعلی مهری ویشکائی   |